مشکل خانواده های ما چیست ؟

مشکل خانواده های ما چیست ؟

مشکل خانواده های ما چیست ؟

اصولاً اشکال خانواده های ما چیست ؟ وقتی می گوییم خانه و خانواده مقصودمان روابطی است که بین زن و شوهر ، بین والدین و فرزندان ، بین برادر و خواهر و یا هر شخص دیگری که به علتی با یکدیگر زندگی می کنند ، وجود دارد . اولین اشکالی که در اغلب خانواده ها وجود دارد این است که اعضای خانواده خود را از یکدیگر مخفی می کنند . ما اغلب پشت پرده های تاریک زندگی می کنیم . دیگران نمی دانند که ما واقعاً که هستیم و ما هم میـل نداریم که آنها بدانند . حتی کسانی که از همه به ما نزدیک تر هستند نمی دانند که در باطن ما چه می گذرد ، نمی دانند که مشکلات ، مبارزات و شکست های ما چیست و نمی دانند چه گناهی در ما وجود دارد که عیسای خداوند مجبور می شود بارها آن را پاک کند . ایـن شـفاف نبودن و خود را مخفی نگاه داشتن ، همیشـه نتیجه گناه است . بعد از آنکه آدم و حوا در باغ بهشت گرفتار گناه شدند ، اولین اثرش این بود که مجبور شدند خود را در پشت درخت ها از نظر خداوند مخفی کنند . این دو نفر که قبلاً رابطه شان با خدا و با یکدیگر چنین شفاف بود ، در اثر گناه ، خـود را از خدا مخفی ساختند . لابد وقتی خود را از خداوند مخفی کردند ، خود را از یکدیگر نیز پنهان داشتند . در باطـن آدم ، عکس العمل هـا و افکاری به وجود آمد که حوا اجازه نداشـت بداند و در قلب حـوا هـم چنین افکاری ظاهر شد. از آن به بعد همیشـه همان گونه بوده است ،یعنی وقتی چیزی را از خـدا مخفی می کنیم ، آن را از یکدیگر هم پنهان می سازیم .

مشکل خانواده های ما چیست ؟

ما شخصیت واقعی خود را در پشت نقاب محافظه کاری مخفی می سازیم . گاهی خود را به شکلی عجیب در پشت نقاب روحیه طنز پنهان می کنیم . از جدی بودن می ترسیم ، زیرا نمی خواهیم دیگران به ما خیلی نزدیک شوند و بدانند واقعاً که هستیم و همین طور به فریبکاری ادامه می دهیم . رابطه ما با یکدیگر بر مبنای حقیقیت و صداقت نیست ، و البته هیچ کس نمی تواند با یک شخصیت کاذب دوستی و رفاقت داشته باشد . از همین رو ، خانه از دوستی و یکدلی تهی می شود . این همان چیزی است که که کلام خدا آن را « راه رفتن در تاریکی » می خواند ، زیرا تاریکی همـان پنهان کاری است .

نداشتن محبت

دومین نقص خانواده های ما این است که ما نسبت به دیگران واقعاً محبت نداریم . ممکن اسـت شـخصی بگوید :

« این موضـوع درباره خانواده ما صدق نمی کند ، زیرا کمتر ممکـن اسـت زن و شوهری یکدیگر را مثل من و شوهرم دوست داشته باشند ! » . ولی کمی صبر کنید ! مقصودتان از محبت چیست ؟ محبت فقط احساسات لطیف و یا حتی شور و شیدایی نیست . باب سیزدهم اول قرنتیان که بسیار معروف است شرح می دهد که محبت چیست و اگر ما خود را با آن بسنجیم ، با کمال تعجـب متوجه خواهیم شد که محبت ما بسیار کم و رفتارمان اغلب در تضاد با محبت است ، و متضاد محبت هم چیزی نیست جز نفرت ! اجـازه بفرمایید به چند مطلبی که باب مزبور درباره محبت ذکر می کند ، اشاره کنیم :

محبت بردبار ( صبور ) و مهربان است ؛

محبت حسد نمی برد ( حسود نیست ) ؛

محبت فخر نمی فروشد و کبر و غرور ندارد ؛

محبت رفتار ناشایسته ندارد ( گستاخ نیست )

و نفع خود را نمی جوید ( خودخواه نیست ) ؛

به آسانی خشمگین نمی شود ( زودرنج نیست ) ؛

از بدی مسرور نمی شود ( یعنی فکرهای تهی از مهربانی به ذهن خود راه نمی دهد ) .

اگر خود را با این میزان اندازه بگیریم ، رفتار ما در خانه چطور است ؟ متوجه هستیم که اغلب مخالف اصول فوق رفتار می کنیم . ما اغلب نسبت به یکدیگر « بردبار » نیستیم ، یعنی کم طاقت هستیم و حتی با عصبانیت جواب می دهیم و در رفتار خود « مهربان » نیستیم . به علاوه در خانه ها اغلب « حسادت » وجود دارد . زن و شوهر ممکن است به استعدادهای یکدیگر حسادت داشته و حتی به پیشرفت روحانی یکدیگر حسادت بورزند . والدین ممکن است به فرزندان حسادت داشته باشند و اغلب دیده شده که بین برادران و خواهران حسادت تلخ وجود دارد .

مشکل خانواده های ما چیست ؟

محبت « رفتار ناشایسته ندارد » یعنی مؤدب است . درباره ادب چطور ؟ ادب ما را وادار می سازد که در نکات کوچک هـم محبت را به جا آوریم . ولی ما اغلب در نکات کوچک اشتباه می کنیم و تصور می کنیم چون در خانه هستیم لازم نیست ادب را کاملاً رعایت کنیم . براستی که چقدر « غرور » داریم ، یعنی ازخودراضی هستیم ! خودپسندی در تمام حرکات ما دیده می شـود . فکر می کنیم داناتر از همه هستیم . می خواهیم حرف خود را به کرسی بنشانیم و از دیگران ایراد می گیریم و یا به آنها امر و نهی می کنیم . همین ایرادگیری و نگاه بالا به پائین باعث بیزاری از دیگران می شـود . احسـاس خودبرتربینی باعث می شود خود را از دیگران بالاتر بدانیم . وقتی در قلب خود مردم را کوچک می شماریم ، طبیعتاً برای هر کاری آنها را سرزنش می کنیم و شگفتا که پیش خود تصور می کنیم نسبت به آنها محبت داریم .

درباره اینکه محبت « نفع خود را نمی جوید » یا به عبارتی خودخواه نیست ، چـه فـکـر می کنید ؟ مـا هـر روز بارها نفع خود را بر نفع دیگران ترجیح می دهیم . براستی که چه زود « خشمگین » می شویم ! بر اثر دیدن جزئی ترین ایراد در دیگران عصبانی می شویم ! بارها شده که فقط به این علت که یک نفر کاری را انجام داده یا از انجام آن خـوداری کرده ، پر از افکار خشن و انتقام جویانه شده ایم ! با وجود تمام اینها ، ادعا می کنیم که در خانه های خود از محبت کردن کوتاهی نکرده ایم .

این کارها هر روز انجام می شـود ، ولی ما هیچ در فکر آنها نیستیم . اینها تمام خلاف محبت هستند و ما می دانیم که خلاف محبت ، نفرت است . بی صبری در حکم نفرت است . حسادت در حکم نفرت است .از خود راضی بودن و خودرأیی در حکم نفرت است و همچنین خودخواهی و زودرنجی و غیظ ! نفرت هم گناه است و کلام خدا می فرماید : کسی که می گوید در نور است و از برادر خود نفرت دارد تا حال در تاریکی است » . براستی که این صفات نکوهیده چه تنش ها و جدایی ها و اختلافاتی که ایجاد نمی کنند و دوستی با خدا و دیگران را غیر ممکن می سازند .

برگرفته از کتاب راه صلیب

رفتار خوب مسیحی

اینستاگرام وبسایت عیسی مسیح

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp