تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

تاریخچه شکل گیری آموزه تثلیث

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

مقدمه

کلیسا در تلاش خود برای پرداختن آموزه خدا با دو چالش مهم رو به رو بوده است : نخست ، اندیشیدن درباره خدا در درون خود کلیسا ، و با توجه به مسائلی که از بطن خود موضوع سر بر می آورند . اینجا کلیسا با پرسشهایی رو به رو است که از تأملات و اندیشه ورزیهای مسیحیان برمی خیزد . کلیسا در تلاش برای درک روشنتر و دقیقتر اعتقاداتش درباره خدا ، ناگزیر از طرح و پاسخگویی به این پرسشها بوده است . تفکر درباره خدا بر خلاف ستایش و پرستش او ، مستلزم بهره جویی از مفاهیم و واژه هایی است که به دقت تعریف شده باشند . آنچه در ستایش و پرستش خدا در درجه اول اهمیت قرار دارد به دقت منطقی در به کارگیری واژه ها بلکه اخلاص قلبی و شور و حرارت عاشقانه است . در پرستش ، احساسات پرشور با بهره جویی از نمادها و تصاویری ابراز میشود که لزوما از دقت کافی برخوردار نیستند . چه بسا که شخص به هنگام پرستش ، در بیان احساسات خود طریق افراط یا تفریط بپیماید و چیزهایی درباره معبود بگوید که به لحاظ الاهیاتی چندان دقیق یا درست نباشند . ولی چون پای تفکر به میان آید ، شخص ناگزیر از تعریف دقیق واژه ها است . تصاویر و نمادها جای خود را به مفاهیم انتزاعی می دهند ، و استدلال و تحلیل منطقی به جای احساسات می نشیند .

در انجام این کار ، کلیسا ناگزیر است از مفاهیم و واژه های موجود در فرهنگ معاصر خود بهره جوید . در قرون نخست میلادی ، کلیسا کوشید با استفاده از مفاهیم و واژگانی که از فرهنگ یونان – رومی و دیانت یهود به میراث برده بود ، تجربه خود از خدا ، مسیح و روح القدس را تحلیل و درک کند ، انجام این کار بهایی نیز در بر داشت که همانا توسل به تفکر انتزاعی و فاصله گرفتن روشمندانه از احساسات و تصاویر شورآفرینی بود که به کار تفکر دقیق نمی آمد . در این میان ، فلسفه افلاطونی و نوافلاطونی در قرون نخست و فلسفه ارسطویی در قرون بعدی ، از اهمیت خاص برخوردار شد .

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

چالش دوم ، پاسخگویی به پرسشهای اندیشمندان غیر مسیحی در خصوص خداشناسی مسیحیان بود . از همان قرون نخست ، حملاتی از سه جناح بر ایمان مسیحی وارد آمد که اندیشمندان مسیحی به دفاع در برابر آنها برخاستند . آنها باید در برابر یگانه باوری یهودی ، فلسفه یونانی و عقاید ناستیکی ، از خداشناسی مسیحی دفاع می کردند و با ابزارهای منطقی نشان می دادند که چرا و چگونه خدا را پدر ، پسر و روح القدس می خوانند . بدین ترتیب ، مسیحیان اندیشمند باید هم در مقام الأهیدان به اندیشیدن و نگارش درباره خداشناسی مسیحی می پرداختند ، هم در مقام مدافع ایمان .

آموزه تثلیث که محصول همین تلاش است یک شبه به ظهور نرسید بلکه نتیجه قدمهای متعددی بود که طی سه قرن به صورتبندی نهایی این آموزه مهم انجامید . این قدمها گاه افتان و خیزان بود ، و گاه حتی به بیراهه می رفت . در همین راه ، تعالیمی چند به ظهور رسید که چون با شهادت کتاب مقدس و عبادت کلیسا همخوانی و هماهنگی نداشت ، کلیسا آنها را بدعت شناخت و مردود اعلام داشت . این بدعتها ، هر چند خطر جدی برای ایمان کلیسا به شمار می آمدند ، در عین حال ، سبب پیشرفت الاهیات مسیحی بودند زیرا رد و ابطالشان مستلزم مطالعه ، تفکر و ژرفکاری هر چه بیشتر بود که نهایتا به روشنتر و عمیقتر شدن ایمان کلیسا انجامید .

کلیسا در تلاش برای درک و بیان اعتقاد خویش درباره خدا کوشید سه رکن خداشناسی مسیحی را ، چنانکه در عهد جدید یافت می شود با هم و در کنار هم حفظ کند . این سه رکن ، چنانکه دیدیم ، عبارتند از ۱ ) خدا یکی است ؛ ۲ ) پدر ، پسر و روح القدس ، هر سه خدا هستند ؟

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

۳ ) پدر ، پسر و روح القدس سه شخص متمایز از هم هستند . آموزه تثلیث در حقیقت ، نتیجه کوشش کلیساست برای صورتبندی و بیان نظریه ای درباره خدا ، نظریه ای که این سه باور مهم خداشناختی در آن محفوظ بماند و در ارتباطی هماهنگ و همخوان با هم ، و با دیگر مبانی ایمان مسیحی ، قرار گیرد . در نقطه مقابل ، همه تعالیم نادرست و بدعتهایی که در خصوص تثلیث در تاریخ کلیسا به ظهور رسید ، نتیجه حذف و انکار یکی از این سه رکن بوده است . آشکار است که حذف هر یک از این سه باور مهم ، کار را بر الأهیدان بس آسانتر می کند ، حال آنکه حفظ هر سه ، با هم و در کنار هم ، و آن هم بدون گرفتار آمدن به تناقض ، دشوار می نماید . ما در ارائه تاریخچه مختصر تلاش مسیحیان در جهت درک و بیان خداشناسی مسیحی در قرون اولیه ، نخست به شرح تلاشهای ناموفق می پردازیم و پس از آن ، تلاشهای موفقتر را به اختصار از نظر می گذرانیم .

تلاشهای ناموفق

در هر یک از سه عقیده ای که به عنوان تلاشهای ناموفق بررسی می کنیم ، یکی از سه رکن خداشناسی مسیحی رد و انکار شده است .

زیردست باوری Subordinationism

بنا بر این عقیده ، که به شکل های مختلف در چند قرن نخست به ظهور رسید ، پسر و روح ، مخلوق پدر و در نتیجه زیردست و مادون اویند ، دغدغه پیروان این عقیده ، حفظ یگانگی خدا و تأکید بر آن بود . این نظر ، در واقع ، رکن دوم خداشناسی مسیحی ، یعنی اعتقاد به الوهیت هر سه شخص تثلیث را انکار می کرد ، آریوس ، الأهیدان اسکندر به وفات : ۳۳۶ میلادی ) ، نمونه بارز این شیوه تفکر بود که اندیشه هایش  به بدعت آریانیزم انجامید . او بر این اعتقاد بود که هر چند مسیحیان باید ” پسر ” را حرمت بسیار نهند و بستایند ، ولی این ستایش نباید تا آن حد باشد که او را با خدا برابر سازند . اریوس پسر را که همان لو گوس ( ” کلمه ” یا ” کلام ” ) باشد ، نخستین و برترین مخلوق خدا می دانست . به اعتقاد او ، خدا لوگوس را به طور مستقیم و پیش از همه مخلوقات دیگر خلق کرد و سپس به واسطه او هر چیز دیگر را آفرید . این اعتقاد آریوس ریشه در فلسفه افلاطونی داشت که در اسکندریه رایج بود . بنا بر این نگرش ، خدا به دلیل تعالی مطلق خود ، جهان مادی را به طور مستقیم خلق نکرد . بلکه او نخست واسطه ای را که ماهیت عقلانی داشت ، آفرید . سپس جهان مادی را به مدد این واسطه که همان لوگوس باشد ، خلق کرد . بنابراین ، لوگوس نه همذات با خدا بلکه نزدیکترین و شبیه ترین مخلوق به خداست .

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

به اعتقاد آریوس ، عیسای ناصری کاملترین انسان بود ، زیرا لوگوس در او خیمه زده بود . عیسی  همچنین از روح القدس پر بود . از همین رو ، خدا مقام پسر خواندگی خود را به او بخشید ، پس پسر خدا بودن عیسی نه به معنای الوهیت او از ازل ، بلکه به معنی مقام والایی بود که خدا به او بخشید . نظریات آریوس به سال ۳۲۵ میلادی در شورای نیقیه مورد بررسی قرار گرفت و مردود اعلام شد . کلیسا با تدوین اعتقادنامه نیقیه ، الوهیت مسیح را به روشنی تصدیق داشت و هر شک و شبهه ای را در این خصوص از اذهان پاک نمود .

حالت باوری یا مدالیزم Modalism

دغدغه پیروان این عقیده نیز سازش دادن یگانگی خدا با الوهیت عیسی بود . چگونه می توان اعتقاد داشت که خدا یکی است و در عین حال عیسی نیز از الوهیت برخوردار است ؟ پاسخی که نونتوس و پراکسناس ، در قرن دوم ، و سابلیوس ، در قرن سوم ، به این پرسش دادند ، رکن سوم خداشناسی مسیحی را انکار می کرد ، یعنی این باور را که پدر ، پسر و روح سه شخص متمایزند ، آنها بر این اعتقاد بودند که خدا تنها یک شخص است که خود را در تاریخ نجات و مکاشفه ، به سه شکل با حالت مختلف بر بشر آشکار کرده است . به دیگر سخن ، پدر ، پسر و روح نه سه شخص متمایز ، بلکه سه نقش یا کار کرد شخصی واحدند که در زمانهای مختلف به شکلهای مختلف در تاریخ عمل کرده است .

سابلیوس اعتقاد داشت که خدا پیش از ظهور مسیح ، در نقش پدر عمل کرده ، سپس در عیسای ناصری همان شخص در نقش پسر ظاهر گشته ، و بالاخره پس از صعود پسر به آسمان ، همان شخص واحد در روز پنطیکاست در نقش روح القدس بر مؤمنان نازل گردیده است . این عقیده در تاریخ عقاید به بدعت حالت باوری یا سابلیانیزم ” معروف است . به اعتقاد حالت باوران ، همان پدر بود که در عیسی انسان شد و بر صلیب رنج کشید و جان داد . از همین رو ، این تعلیم به بدعت پاتریپاسیانیزم یا ” رنج پدر ” نیز معروف است . یگانه باوران پنطیکاستی و فرقه ” تنها عیسی ” از پیروان امروزین همین بدعت قدیمی هستند .

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

پر واضح است که حالت باوری با تمایز آشکار سه شخص تثلیث در عهد جدید ، سازگار نیست . بنابراین ، کلیسا این بدعت را با قطع و یقین رد کرد و در شورای قسطنطنیه اول ( ۳۸۱ ) و نوشته های منتج از آن ، تعریف رسمی تثلیث را عرضه داشت که در آن تمایز پدر ، پسر و روح القدس مورد تأکید قرار گرفت .

سه خداباوری Tritheism

 در این نگرش ، بر تمایز سه ش تثلیث به شکلی تأکید می شود که آنها به صورت سه فرد یا جوهر مستقل و جدا از هم در می آیند که اتحادشان با هم نه ذاتی و درونی بلکه صرف قراردادی و خارجی است . رابطه میان پدر ، پسر و روح در این دیدگاه نه جزئی از ذات هر یک و تعیین کننده هویت او ، بلکه امری عارضی و افزوده بر ذات آنهاست . این نگرش ، رکن اول خداشناسی مسیحی یعنی یگانگی خدا را خدشه دار می سازد ، و با اعتقاد به سه خدا تفاوت چندانی ندارد . یوآخیم اهل فیوره ( وفات : ۱۲۰۲ ) به چنین اعتقادی نزدیک شد . یوآخیم اتحاد سه شخص تثلیث را با اتحاد اعضای کلیسا با هم و یا اتحاد اتباع یک کشور قیاس می کرد ، بی آنکه بر ارتباط درونی و سکونتشان در هم ، به اندازه کافی تأکید کند . در تاریخ کلیسا هیچ گروهی به صراحت ، اعتقاد به سه خدا را به نام تثلیث ترویج نکرده است . ولی کسانی در میان مسیحیان وجود داشته و دارند که با تأکید بر تمایز سه شخص تثلیث به شکل نادرست ، ناخواسته به چنین دیدگاهی نزدیک شده اند .

تلاشهای موفق تر

در این بخش ، نگاهی اجمالی به تلاشهای موفق تر پنج قرن نخست در توضیح خداشناسی مسیحی می افکنیم . اینها هر یک گامی مهم در راه رسیدن به بیانی دقیقتر از خداشناسی مسیحی و شکل گیری آموزه تثلیث به شمار می آیند . از همین رو ، آنها را تلاشهای ” موفق تر ” می نامیم ، زیرا تا رسیدن به صورتبندی نهایی تثلیث ، هر یک از آنها صرفا گامهایی رو به کمال اند.

ژوستین شهید

ژوستین ( شهادت در ۱۶۵ ) بخش بزرگی از اندیشه ورزی خود را صرف اثبات الوهیت مسیح کرد . او کوشید نشان دهد که پذیرفتن الوهیت مسیح ، با اعتقاد به یگانگی خدا در تضاد نیست . او بر این باور بود که الوهیت مسیح را می توان بر اساس پیشگوییهای عهد عتیق ثابت کرد . ژوستین در بحث درباره الوهیت عیسی ، عناوینی چون ” پسر خدا ” ، ” لوگوس ” ، ” قدرت عقل ” ، ” حکمت ” ، ” جلال خداوند ” و ” فرشته خداوند ” را برای عیسی به کار برد . او برای نخستین بار در دوران پس از رسولان ، مسیح را با ” حکمت ” در امثال ۲۲۰۸ یکی شمرد . ژوستین همچنین برای نخستین بار ” فرشته خداوند را در بسیاری از متون عهد عتیق با خود خدا یکی تلقی کرد و آن را ظهور ماقبل تجسم پسر خدا به شمار آورد .

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

تشخیص الوهیت مسیح ، پرداختن به رابطه پسر با پدر را ضروری می ساخت . ژوستین صفت ” نامولود ” و ” بی منشاء ” را برای خدای پدر به کار برد و پسر را مولود ازلی از پدر تلقی کرد . او در بیان کیفیت مولود شدن پسر از پدر ، آن را به رابطه خورشید با نور آن ، و یا روشن کردن آتشی به وسیله آتش دیگر ، تشبیه کرد . ژوستین با توسل به این دو تشبیه تأکید می کرد که مولود شدن پسر به معنی قطع و جدا شدن بخشی از ذات خدا یا تقسیم آن به دو بخش نیست . او بدین سان مباحثی را که سه قرن بعد پیرامون مفهوم همذاتی پسر با پدر مطرح می شد ، پیشبینی کرد . ژوستین پسر را ، هم در آفرینش جهان و هم در تاریخ مکاشفه و نجات ، فعال می دانست . به اعتقاد او ، پسر به عنوان ” لوگوس ، ” واسطه خلق جهان و اصل عقلانی حاکم بر تمام کائنات است . او با مدد گرفتن از مفاهیم فلسفه افلاطونی میانه ، اظهار می داشت که بذر لوگوس بر تمامی جهان آفرینش پاشیده شده ، و همه آدمیان به درجات مختلف از آن بهره برده اند ، هر چند تنها مسیحیانند که در مسیح ، لوگوس را در تمامیتش شناخته اند . بنابراین ، به اعتقاد ژوستین ( و پس از او ریجن ) هر جا در اندیشه تمامی آدمیان ، حقیقتی یافت شود ، آن حقیقت با مسیح سازگار و هماهنگ است و مسیحی می تواند آن را بپذیرد و از آن خویش بشمارد . ژوستین همچنین معتقد بود که پسر خدا نه تنها به عنوان لوگوس در آفرینش دخیل بوده بلکه به عنوان ” فرشته خداوند ، ” تاریخ مکاشفه و نجات را به پیش رانده است .

بالاخره در برخی از نوشته های ژوستین ، بیانات نسبتا صریحی نیز درباره تثلیث یافت می شود . برای مثال ، او در کتاب دفاعیه اول می نویسد : ما خدای حقیقی ، و پسر را که از جانب او آمد و این امور را به ما آموخت ، و روح نبوت را ، احترام و پرستش می کنیم . » کمی جلوتر در همین اثر ، ژوستین از ” پدر کائنات ” ، ” پسر او ” و ” روح القدس ” سخن می گوید . اندیشه های ژوستین حائز کمال اهمیت است ، زیرا به خوبی نشان می دهد که آموزه تثلیث عقیده ای نبود و نیست که چند قرن پس از دوره رسولان ابداع شده باشد . بذر بسیاری از اندیشه هایی که بعدها با دقت بیشتر به صورت آموزه رسمی تثلیث صورتبندی شد ، در همان نیمه نخست قرن دوم میلادی در نوشته های ژوستین یافت می شود .

ایرینیوس

ایرینیوس ( فوت در ۲۰۲ ) با گمان پردازیهای ناستیکها روبه رو بود که می کوشیدند با توسل به مفاهیم فلسفه افلاطونی و اندیشه های اساطیری ، درباره سه شخص تثلیث و کیفیت صدور آنها از هم سخن بگویند . ایرینیوس در نقطه مقابل این گمان پردازیهای افسارگسیخته تأکید می کرد که باورهای ما درباره تثلیث باید بر مکاشفه خدا در تاریخ نجات مبتنی باشد . اندیشه پردازی درباره تثلیث اگر از مکاشفه خدا چنانکه در کتاب مقدس در اختیار ما قرار دارد منفک شود ، به حدس و گمانهای بدعت آمیز منتهی می گردد .

تاریخچه شکل گیری آموزۂ تثلیث

ایرینیوس دو قرن پیش از ظهور آریوس تأکید می کرد که وجود پسر آغازی نداشته ، بلکه او همیشه با پدر وجود داشته است : « تو ای بشر ، نامخلوق نیستی ؛ تو مانند کلمه خود او ، از ازل با پدر نبوده ای . » ولی او در نقطه مقابل ناستیکها که از مکاشفه خدا بس فراتر می رفتند ، اصرار می ورزید که درک کیفیت مولود شدن پسر از پدر از محدوده اندیشه بشری فراتر می رود و نباید به گمان پردازی درباره آن پرداخت .

خلاصه و نتیجه گیری

تفکر درباره تثلیث خاتمه نیافت ، ولی پایه های اصلی اندیشه ورزیهای بعدی در پنج قرن نخست گذاشته شد . تلاشهای پدران کلیسا در تفسیر تجربه کلیسا از پدر ، پسر و روح ، گنجینه ای از اندیشه های بکر در اختیار اندیشمندان بعدی گذاشت که تا قرنهای متمادی الاهیات مسیحی را تغذیه کرده است . الأهیدانان مسیحی در سالهای اخیر با الهام از این اندیشه های کلیدی به تحلیل مفصلتر آموزه تثلیث و بررسی دلالتها و پیامدهای آن برای قلمروهای مختلف اندیشه و زندگی بشر دست زده اند . بررسی اجمالی بالا ، زمینه لازم را برای تحلیل آموزه تثلیث چنانکه در قرون بعدی بسط و تفصیل یافت ، فراهم آورده است .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp