آموزه تثلیث یگانگی خدا

آموزه تثلیث یگانگی خدا

آموزه تثلیث یگانگی خدا

یگانگی خدا

اگر در خدا سه شخص متمایز وجود دارد ، یگانگی او چگونه حفظ می شود ؟ چنانکه دیدیم ، کتاب مقدس در عین حال که بر وجود سه شخص در الوهیت شهادت می دهد ، بر یگانگی خدا نیز تأکید بسیار دارد . کلیسا این یگانگی را به شکلهای مختلف توضیح داده است ، که مکمل یکدیگرند . در اینجا به پنج مورد مهم اشاره می کنیم .

سر منشاء یگانه

یگانگی الوهیت اولا در سر منشاء یگانه آن ، یعنی پدر است . کلیسای ارتدوکس شرق بر این موضوع تأکید بسیار دارد . وقتی به مکاشفه خدا در تاریخ نجات نظر می کنیم ، در عین حال که با سه شخص الاهی روبه رو می شویم ، می بینیم که این سه در رابطه و اتحاد نزدیک با هم ، و در جهت تحقق اهدافی یگانه عمل می کنند . آنها به صورت سه نیروی مستقل و جدا از هم که اهدافی مختلف یا متناقض را دنبال کنند ، بر ما نمایان نمی شوند . به علاوه ، نظام و ترتیبی خاص بر رابطه آنها با هم و شیوه عمل کردن شان حکمفرما است .

پدر است که پسر خود را به این جهان می فرستد. عیسی بارها به خدا ، یا پدر ، به عنوان فرستنده خود اشاره می کند . هر آنچه پسر می کند در تسلیم و توکل کامل به پدر انجام می دهد . پسر در پی انجام اراده و اهداف مستقل خود نیست بلکه اراده و اهداف پدر را انجام می دهد و کار او را به انجام می رساند . او چنانکه ابرینیوس می گفت ، مانند بازوی پدر مجری اهداف و نقشه های او بر زمین است .همچنین می بینیم که خدا ، یعنی پدر ، است که روح خود را بر قوم خویش فرو می ریزد . روح از نزد پدر می آید و حضور ، کلام ، حکمت ، و قدرت او را به میان قومش می آورد . روح نیز مانند پسر ، نه در پی انجام اراده و اهداف خود بلکه در پی انجام اراده و اهداف خدا در جامعه و قلب مؤمنان است.آموزه تثلیث یگانگی خدا

آموزه تثلیث یگانگی خدا

این نظام و ترتیب الاهی که در شیوه عمل پسر و روح بر زمین نمایان می شود ، بیانگر حقیقتی الاهی است که به ذات خود خدا مربوط است . این حقیقت ، همانا نشأت گرفتن پسر و روح از پدر است . روابط زمینی بازتابی از رابطه آسمانی است . اساسا عباراتی چون ” پسر خدا ” و ” روح خدا ” به خودی خود و تا حد زیادی نشاندهنده نشأت گرفتن ” پسر ” و ” روح ” از خدای پدر است . همان گونه که در عالم بشری ، هر فرزندی از پدر ( و نیز مادر ) خود نشأت می گیرد ، ” پسر خدا ” نیز از ” خدا ” یعنی ” پدر ” نشأت می گیرد . به همین سان ، در خصوص ” روح ” یا ” دم ” خدا می توان گفت که از خدای پدر نشأت می گیرد .

بنا بر اعتقادنامه نیقیه ، پسر مولود از پدر است و روح صادره با دمیده از او . ما در اینجا واژه ” مولود ” را به عنوان معادل واژه انگلیسی begotten به کار می بریم که نقش یک پدر را در تولید فرزند بیان می کند . در فارس کلمه مناسبی برای بیان این موضوع وجود ندارد . در بقیه بحث نیز همین معنی را برای ” تولد ” در نظر داریم . البته تولد و صدوری که در بحث تثلیث مطرح است ، نه زمانی بلکه جاودانی است . اینجا مقصود نقش خدا در تولد عیسی از مریم باکره و یا ریزش روح در روز پنطیکاست نیست . این دو رخداد تاریخی ، بازتابی از حقیقتی جاودانی اند که همانا مولود شدن پسر و صدور روح از پدر است .

آموزه تثلیث یگانگی خدا

ما موجودات زمانمند و محدود نمی توانیم تصوری از تولدی جاودانی داشته باشیم . برای ما مفهوم تولد دربردارنده نقطه آغازی در زمان است ، ولی در مورد مولود شدن پسر وجود داشته است . ولی وجود او همیشه از پدر نشأت گرفته است و این نشأت گیری امری جاودانی و پیوسته است . پدر در فعلی جاودانی ، تمامی هستی و هر آنچه را که دارد ، غیر از پدر بودن را ، به پسر داده و می دهد . پسر از ذات پدر است ، به گونه ای که تمامی ذات پدر در او نیز وجود دارد . سخن گفتن از تولد جاودانی پسر از پدر در واقع بیان دیگری است از این حقیقت که پسر همذات با پدر است از آن رو که ” از ” پدر است.

شایان ذکر است که در سخن گفتن از مولود شدن پسر از پدر ، به هیچ وجه ابعاد جسمانی و بشری مفهوم تولد در نظر نیست . مقصود صرفا بیان این حقیقت است که پسر از پدر نشأت گرفته است به گونه ای که از همه صفات الاهی پدر ، غیر از پدر بودن ، برخوردار است . و این نشأت گیری از نوعی است که بین پدر و پسر رابطه پدر- فرزندی برقرار می کند .

به علاوه ، این تولد و نشأت گیری پسر از پدر به معنی قطع شدن بخشی از ذات خدا یا تقسیم آن نیست . بر خلاف تولدهای بشری ، در این مولود شدن ، پسر از پدر جدا نمی شود بلکه کماکان در اتصال کامل با او باقی می ماند . ذات الاهی تقسیم ناپذیر است . از این گذشته ، در تولد پسر ، تمامی ذات الاهی به او منتقل می شود بی آنکه چیزی از ذات پدر کاسته شود . آبای کلیسا برای توصیف این موضوع از تمثیل روشن کردن آتشی به وسیله آتش دیگر سود می جستند . روشن شدن آتش دوم چیزی از آتش نخست نمی کاهد .

آموزه تثلیث یگانگی خدا

هر آنچه در خصوص مولود شدن پسر از پدر گفتیم در مورد صدور با دمیده شدن روح از پدر نیز صادق است ، با این تفاوت که کیفیت صدور روح از پدر به گونه ای است که او را در رابطه فرزندی با خدا قرار نمی دهد . به دیگر سخن ، روح القدس فرزند دوم پدر نیست . بلکه کیفیت صدور یا دمیده شدن روح به گونه ای است که پدر را در رابطه پدر فرزندی با پسر قرار می دهد . به دیگر سخن ، روح عامل ایجاد رابطه پدر- فرزندی میان دو شخص دیگر تثلیث ، یعنی پدر و پسر است ، به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت .

باید توجه داشت که در جهانبینی مسیحی ، مولود شدن پسر و صدور روح از پدر امری است کاملا متفاوت با آفریده شدن . چنانکه اعتقادنامه نبقیه می گوید ، پسر مولود است ، نه مخلوق ، در جهانبینی مسیحی ، آفرینش جهان از ” نیستی ” است . جهان مخلوق ، از اراده و فرمان خدا نشأت می گیرد ، نه از ذات خدا . از این لحاظ ، جهانبینی مسیحی کاملا با اندیشه نوافلاطونی تفاوت دارد . در اندیشه نوافلاطونی ، جهان از ذات خدا صادر می شود .

خدا وجود مطلق و مطلق وجود است که در او ” وجود در نهایت شدت و غلظت یافت می شود . صدور جهان از ذات خدا به گونه ای است که در مراتب نزولی این صدور ، درجات نزولی شدت و غلظت ” وجود ” به ظهور می رسد . در نازل ترین مرتبه ” وجود ” جهان مادی است . این دیدگاه ، نوعی وحدت وجود است که در آن تفاوت خدا و مخلوقات ، صرفا تفاوتی کمی است ، نه کیفی . روشن است که اگر به مولود شدن پسر و صدور روح ، در چارچوب این جهانبینی نگریسته شود ، تفاوت اساسی میان آنها و جهان مخلوق دیده نخواهد شد . در آن صورت ، پسر و روح نیز از مخلوقات خدا به شمار خواهند آمد .

آموزه تثلیث یگانگی خدا

ولی در جهانبینی مسیحی ، خالق و مخلوق به دو قلمرو کاملا مختلف هستی تعلق دارند . جهانبینی مسیحی به وحدت وجود قائل نیست . جهان از ذات خدا تراوش نمی کند و مولود نمی شود ، بلکه خدا اراده می کند و جهان را از نیستی به هستی می آورد . در این جهانبینی ، تولد پسر و صدور روح از پدر ، آنها را در نقطه مقابل تمامی مخلوقات قرار میدهد و همذات با خدا می سازد . به علاوه ، چنانکه گفتیم ، در تولد پسر و صدور روح ، نه صرفا جزئی از ذات الاهی یا درجه نازلی از آن ، بلکه تمامی ذات او در پسر و در روح قرار می گیرد . به گفته انجیل ، تمامی پری الوهیت در پسر ساکن است ( کولسیان ۹ : ۲ ) .

پس بنا به اعتقاد کلیسای ارتدوکس شرق ، خدا یکی است چون سرمنشاء الوهیت یکی است . پسر و روح از پدر هستند و در عین حال که از پدر مولود و صادر شده اند ، در اتحاد و اتصال کامل به او وجود دارند . از ازل تا ابد ، پسر از پدر مولود شده و می شود ؛ از ازل تا ابد ، روح از پدر صادر شده و می شود . این تولید و صدور ، همیشگی و جاودانه است ، و هرگز در آن وقفه یا گسستی واقع نمی شود . در نتیجه ، پدر و پسر و روح با هم یک وجود الاهی و یک الوهیت هستند . ما نه با سه خدا ، بلکه با یک خدا سر و کار داریم.

ذات یگانه

چنانکه دیدیم ، پسر و روح ” از ” پدر هستند و از همین رو با او همذات اند . یگانگی خدا همچنین در ذات واحد الاهی است . مطابق با تعریف رسمی کلیسا از تثلیث ، خدا سه شخص hypostasis در یک ذات ousin است . مقصود از ذات یگانه را در اینجا باید به درستی درک کرد . وقتی از ذات یگانه سه شخص تثلیث سخن می رود ، مقصود معنای کلی و انتزاعی ذات نیست .

آموزه تثلیث یگانگی خدا

برای مثال ، وقتی می گوییم مهرداد ، افشین و حسام از ذاتی واحد یعنی ذات بشری برخوردارند ، واژه ذات را به معنای کلی و انتزاعی به کار می بریم . معنی گفته ما این است که آنها هر سه انسانند . اما مهرداد ، افشین و حسام ، هر چند از ذات واحد برخوردارند ، ولی سه انسان هستند ، نه یکی . اگر مقصود کلیسا از ذات واحد الاهی فقط همین بود که در مورد مهرداد ، افشین و حسام صادق است ، در آن صورت ، سه خدا می داشتیم ، نه یکی !

برای روشنتر شدن موضوع ، مفهوم ذات را کمی بیشتر باز می کنیم . ذات هر چیز را می توان به عنوان مجموعه صفات ممیزه أن تعریف کرد . در این صورت ، سخن گفتن از ذات یگانه در ما سه شخص تثلیث بدین معناست که هر سه در قدرت و حکمت و نیکویی و قدوسیت و سایر صفات الاهی یکی هستند . از طرف دیگر دیدیم که در مورد تثلیث ، این یگانگی در ذات یا صفات ممیزه ، صرفا امری انتزاعی نیست .

به عبارت دیگر ، مقصود تنها این نیست که پدر ، پسر و روح مثلا از قدرت برابر و همسان برخوردارند ، به همان معنایی که مهرداد ، افشین و حسام ممکن است از حساب پس اندازی برابر ولی مجزا در بانک برخوردار باشند . زیرا در این حالت سه حساب پس انداز خواهیم داشت . بلکه مقصود این است که قدرت پدر و پسر و روح از نظر عددی یکی است .

یعنی قدرت پسر همان قدرت پدر است و قدرت پدر همان قدرت روح و الی آخر ، درست مانند اینکه بگوییم مهرداد ، افشین و حسام حساب پس اندازی واحد دارند که همه به یک میزان در آن سهیم و شریک هستند و می توانند هر زمان که بخواهند از آن برداشت کنند . به دیگر سخن ، آنها سه حساب پس انداز مجزا ندارند ، بلکه یکی . یا سه دستگاه الکتریکی را در نظر بگیریم که به یک منبع واحد برق متصل باشند .بر همین قیاس ، سه شخص تثلیث از قدرتی یگانه برخوردارند که در هر سه مشترک است . یا سه دستگاه کامپیوتر را در نظر بگیریم که به یک حافظه مرکزی متصل باشند . بر همین قیاس ، سه شخص تثلیث از دانشی یگانه برخوردارند .بدین معنا ، هر سه شخص تثلیث در یک ذات واحد شریکند ، و این ذات واحد به طور کامل و تقسیم ناپذیر در هر سه آنها وجود دارد و چیزی سوای خود آنها هم نیست ، سخن گفتن از ذات واحد الاهی در اینجا بدین معناست که الوهیت ، واقعیتی یگانه است که از سه کانون شخصیتمند و خود آگاه برخوردار است . این سه در اتحاد و رابطه شخصی پر محبت با هم ، واقعیت یگانه و یکپارچه خدا هستند.

محبت

مفهوم دیگری که کلیسا به کمک آن یگانگی خدا را توضیح داده است ، محبت بودن خداست . انجیل به صراحت می گوید که خدا محبت است » ( اول یوحنا ۸ : ۴ و ۱۶ ) . محبت به اعتقاد بسیاری از الاهبدانان چیزی فراتر از صرفا یکی از صفات خداست . محبت به نوعی ذات خدا را تعریف می کند . محبتی کامل و جاودانه سه شخص تثلیث را به هم پیوند داده است ، و آنها در این محبت یکی هستند . شماری از الاهید آنان برجسته امروزی مانند مولتمان مفهوم یگانگی ذات را مفهومی بیش از اندازه انتزاعی و فلسفی می دانند و بر این اعتقادند که برای درک یگانگی خدا باید بیشتر به آنچه خود خدا در کلامش گفته است رجوع کرد .

آموزه تثلیث یگانگی خدا

به علاوه ، به اعتقاد آنها مفاهیمی چون ” ذات ” ousin و ” جوهر ” substantin برای بیان خصوصیات موجودات شخصیتمند و روابط شخصی میان آنها چندان مناسب و سودمند نیست . آنها حکم صریح یوحنا مبنی بر محبت بودن خدا و بیان تفصیلی همین حقیقت در قالب روایت انجیل را کلید اصلی برای درک ماهیت یگانگی خدا می شمارند .بنابراین ، اگر خدا سه شخص است در یک ذات ، این ذات یگانه چیزی جز رابطه سرشار از محبت میان پدر ، پسر و روح نیست ، خدای مسیحیان عین محبت و عین رابطه است . همین محبت ازلی و ابدی میان پدر ، پسر و روح است که سبب می شود خدا واقعیتی یگانه باشد ، نه سه واقعیت مستقل و جدا از هم .

البته در محبت ناقص بشری تزلزل راه دارد و این محبت ممکن است پایان پذیرد . امروز ممکن است دو نفر با عشقی آتشین با هم ازدواج کنند و فردا عشق شان به نفرت تبدیل شود ، و ازدواج شان به طلاق بیانجامد .. بنابراین ، وقتی از محبت به عنوان عامل وحدت بخش در ذات خدا سخن به میان می آید ممکن است فکر کنیم این نمی تواند مبنای محکمی برای تبیین یگانگی خدا باشد .ممکن است بپرسیم چه ضمانتی وجود دارد که این پیوند محبت بین اشخاص تثلیث نیز شکسته نشود . ولی باید به یاد داشته باشیم که در اینجا با محبت کامل ، تزلزل ناپذیر و جاودانه الاهی سر و کار داریم که از ازل تا ابد بین پدر ، پسر و روح القدس جریان دارد و آنها را یگانه می سازد .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

دانلود کتاب مسیحیت چیست؟

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp